کنایه از گورستان، قبرستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد گورستان، غریبستان، مقبره، گورسان، کرباس محلّه، گوردان، مروزنه، مرزغن، ستودان، برای مثال عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز (حافظ - ۵۳۲)
کنایه از گورستان، قَبرِستان، محل دفن مردگان، جایی که مردگان را زیر خاک می کنند، سرزمینی که در آن گور بسیار باشد گورِستان، غَریبِستان، مَقبَره، گورسان، کَرباس مَحَلِّه، گوردان، مَروَزَنه، مَرزَغَن، سُتودان، برای مِثال عاقبت منزل ما وادی خاموشان است / حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز (حافظ - ۵۳۲)
گورستان. (ناظم الاطباء). قبرستان. (یادداشت مؤلف) : عاقبت منزل ما وادی خاموشان است حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز. حافظ (دیوان چ قزوینی - غنی ص 179). دیدم زمیی چو دیگ جوشان بی توشه چو وادی خموشان. مکتبی. ، جای بی سکنه و بی آواز. (یادداشت مؤلف) ، ظاهراً نام جایی اساطیری است و بعدها حافظ آن را به معنی گورستان نقل کرده است. و حالا در تداول عامه جایی را که مردم آن ساکت نشسته اند گویند: مثل وادی خاموشان. (از یادداشتهای مؤلف)
گورستان. (ناظم الاطباء). قبرستان. (یادداشت مؤلف) : عاقبت منزل ما وادی خاموشان است حالیا غلغله در گنبد افلاک انداز. حافظ (دیوان چ قزوینی - غنی ص 179). دیدم زمیی چو دیگ جوشان بی توشه چو وادی خموشان. مکتبی. ، جای بی سکنه و بی آواز. (یادداشت مؤلف) ، ظاهراً نام جایی اساطیری است و بعدها حافظ آن را به معنی گورستان نقل کرده است. و حالا در تداول عامه جایی را که مردم آن ساکت نشسته اند گویند: مثل وادی خاموشان. (از یادداشتهای مؤلف)